شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۸ - ۰۵:۵۷
۰ نفر

نیلوفر دهنی: کارلوس فوئنتس می‌گوید برای نوشتن هر رمان 2 الگوی نمونه‌ای را در نظر دارد یکی کنت مونت کریستو نوشته الکساندر دوما و اولیس جیمز جویس، چرا که فوئنتس می‌خواهد رمانش هم برای مخاطب جذاب و خواندنی باشد و در عین حال ایده‌های خلاقانه و نوآورانه داشته باشد.

فوئنتس از نویسندگانی است که هم خوانندگان نخبه و هم عوام آثار او را می‌خوانند و از آن لذت می‌برند و شاید راز موفقیت نویسنده مکزیکی همین باشد. اما آیا فوئنتس که تنها نخبگان کتاب‌هایش را نمی‌خوانند و خوانندگان گسترده دارد، نویسنده‌ای عامه‌پسند است؟ اگر هست که همین جا ابتدای گزارش ثابت می‌شود خواندن آثار عامه‌پسند پرفایده است و اگر نیست که باید دید آثار عامه پسند چه ویژگی‌هایی دارند و آیا خواندن‌شان برای تربیت خوانندگان جدی مفید است؟ آیا ممکن است این آثار سطح سلیقه جامعه را چنان پایین بیاورند که فرد دیگر علاقه‌ای به خواندن آثار جدی نشان ندهد؟ اصلا آثار عامه پسند را باید خواند یا نه؟

در دانشنامه ویکی پدیا، ادبیات عامه‌پسند این‌گونه تعریف می‌شود؛ «نوعی از ادبیات که به ذوق و سلیقه‌ هنری بخشی از جامعه اشاره دارد که مبتذل و سطحی است. این صفت به آن دسته از آثار هنری اطلاق می‌شود که مطابق سلیقه‌ عامه است.»

فتح‌الله بی‌نیاز، نویسنده و منتقد ادبی معتقد است: «داستان عامه‌پسند به هر حال جزو ادبیات داستانی است و پایین بودن سطح معنایی و تکنیکی آن نمی‌تواند نافی اشتراک عناصر و خصلت‌های آن با ادبیات داستانی جدی (معمولی و نخبه‌گرا) شود. این نوع داستان‌ها گرچه برای خواننده سرگرم‌کننده‌اند اما برای او پرسش مطرح نمی‌کنند. همین اصل در مورد داستان‌های کودک و نوجوان یا داستان‌های پرفروش تخیلی و علمی – تخیلی هم صادق است. به اعتبار سرگرم‌کننده‌بودن این‌گونه داستان‌ها، مثلا «هری پاتر»، «آلیس در سرزمین عجایب» و «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» نمی‌توان گفت که داستان نیستند.»

وی می‌گوید:« ادبیات عامه‌پسند از یک دیدگاه برای جامعه ضروری است، به این ترتیب که به مثابه پل عمل می‌کند و به خاطر سادگی‌‌اش عده‌ای را به سمت خود می‌کشاند و آنها را برای خواندن ادبیات جدی پرورش می‌دهد. البته افرادی هم هستند که به‌دلیل شرایط زندگی اجتماعی و خانوادگی از همان سنین کودکی و نوجوانی به ادبیات جدی رومی‌آورند. از دیدگاهی دیگر، این «پل واسطه» خطرناک است؛ چون سرگرم‌کننده است و این احتمال وجود دارد که عده‌ای از نظر فکری و سلیقه‌ای دل به ترک آن ندهند و تا پایان عمر همچنان خواننده ادبیات عامه‌پسند باقی بمانند.»

اما چه باید کرد تا خواننده به همان آثار سطحی بسنده نکند و به سراغ کارهای جدی‌تر برود؟ بی نیاز پیش از اینها به ضعف خواندن آثار جدی در ایران اشاره می‌کند و پس از آن خواننده عامی را تعریف می‌کند؛ «مهجور ماندن داستان جدی تنها به ضعف نویسندگان جدی این یا آن کشور برنمی‏گردد، بلکه اساساً به ژرف‏ساخت‏های سیاسی - اقتصادی - اجتماعی جامعه جهانی مربوط می‌شود؛ آنچه این میان مهم است، نسبت‌هاست؛ نسبت ارتباط ادبیات جدی ما با مردم (در مفهوم کلی آن) خیلی کمتر از آلمان، کانادا و انگلستان است. از سویی انسان عامی که تا این لحظه تعریفی از آن به دست نداده‏ام، کسی است که به‏قول خوزه ارتگا گاست- متفکر اسپانیایی-  از خود انتظار ندارد. طبعاً از نظر اینها هرکس که مثل خودشان نباشد و مثل آنها فکر نکند خطرناک است.»

فیروز زنوزی جلالی، نویسنده نیز آثار عامه پسند را برای تربیت خوانندگان جدی و به‌عنوان مرحله‌ای از آموزش کتابخوانی مؤثر و مفید دانسته و می‌گوید: من با این نظر بسیار موافقم که ابتدا باید زمینه‌هایی برای کتاب‌خواندن مردم ایجاد شود تا فرد عادت کند کتاب دستش بگیرد. به‌نظر من کتاب‌خواندن کلاس می‌خواهد. به همین دلیل به کسی که تازه کتاب‌خواندن را آغاز کرده است نمی‌توان یکباره مسخ کافکا یا دوبلینی‌های جویس را داد و از او خواست که از این آثار لذت ببرد. چون اگر پایه‌ای نداشته باشد به محض اینکه به این آثار نزدیک شود خواندن را برای همیشه کنار خواهد گذاشت.

به همین دلیل کسانی که می‌خواهند کتاب‌خواندن را آغاز کنند باید از پایه شروع کنند. از کتاب‌ها و آثار اصطلاحا ژورنالیستی که دغدغه‌های درونی زیادی ندارند و اصل و‌پایه آنها براساس ماجرا است و خواننده با این موضوع درگیر است که بعد چه خواهد شد؟
وی معتقد است که این کتاب‌ها شوق خواندن ایجاد می‌کند و ادامه می‌دهد: من با خواندن این کتاب‌ها تا جایی که در فرد شوق خواندن ایجاد کند موافق هستم و فکر می‌کنم حتی به‌عنوان پایه‌های اول مطالعه ضروری هستند.

مخاطب با خواندن آنها کلاس به کلاس بالاتر می‌رود و به کتاب‌های جدی می‌رسد. یکی از کتاب‌هایی که من همواره به کسانی که می‌خواهند مطالعه رمان را آغاز کنند توصیه می‌کنم رمان 5 جلدی کنت مونت کریستو است. چون بسیار سرگرم‌کننده است و به محض اینکه کسی خواندنش را آغاز کند تا پایان 5 جلد آن را زمین نمی‌گذارد. ولی اگر قرار باشد ما به‌عنوان مخاطب صرفا درجا بزنیم سال‌ها در همین آثار ژورنالیستی و دم دست جا می‌زنیم چون این آثار یک جور سهل طلبی خاص ایجاد می‌کند.

اما نازی صفوی، نویسنده رمان پرفروش و به‌اصطلاح عامه پسند «دالان بهشت» از این اصطلاح چندان راضی نیست. وی البته خود را به هیچ وجه نویسنده نمی‌داند و معتقد است که اگر به نویسندگی به‌عنوان کار اصلی خود بنگرد سبب می‌شود به‌طور منظم بنویسد و به جای اینکه به قلبش رجوع کند، مجبور شود ژست و برنامه یک نویسنده جدی را داشته باشد.

نویسنده دالان بهشت، شب‌هایی که تا صبح دفترهای صد برگ را پر می‌کرد شاید فکرش را هم نمی‌کرد که روزی اینها را به نشر ققنوس خواهد سپرد تا ایرانیان بسیاری در سراسر دنیا با غصه‌های شخصیت‌های داستان بگریند و از خنده‌هایشان شاد شوند. برای او مهم نیست که منتقدان اثرش را در زمره کتاب‌های عامه پسند یا بازاری به حساب آورند، مهم انسان‌هایی هستند که کلماتش پلی بین او و آنها ساخته است. وی می‌گوید: چرا از این لفظ برای کم ارزش کردن این نوع ادبیات استفاده می‌شود. یا طوری مطرح می‌شود که این لفظ چنین معنایی را تداعی می‌کند.

نویسنده رمان برزخ اما بهشت درباره واکنش‌های جامعه ادبی به آثارش نیز چنین سخن می‌گوید: من چون خودم را نویسنده نمی‌دانم از واکنش و برخوردهای بد منتقدان و اهل ادبیات دلخور نمی‌شوم. از سویی متوجه شده‌ام که خیلی از منتقدان کتاب‌ها را یکبار هم نمی‌خوانند و بعد نقدش می‌کنند. یکبار در جلسه‌ای که برای نقد کتابم دعوت شده بودم، خانم منتقدی که مرا نمی‌شناخت کنارم نشست و گفت من 10 صفحه از اول و وسط و آخر کتاب را خوانده‌ام و قرار است نقدش کنم.

مجید قیصری نگاه خود را به چنین رمان‌هایی چنین بیان می‌کند: برخی معتقدند ادبیات عامه‌پسند، نقش بسزایی در آشتی مردم با رمان و ادبیات دارد و خوانندگان ادبیات عامه پسند به مرور ذائقه‌شان تغییر می‌کند و به نفع ادبیات جدی کنار می‌روند. البته گسترش بیش از حد ادبیات عامه‌پسند، موجب می‌شود که به بهره‌هوشی مخاطب توهین شود، چرا که در این‌گونه ادبی، همه‌چیز حاضر و آماده به خورد مخاطب داده می‌شود و او دیگر نیازی به تعمق در ماجرای داستان ندارد.

نویسنده رمان «باغ تلو» هدف اصلی ادبیات را تربیت مخاطب جدی عنوان می‌کند و می‌گوید: مخاطب ادبیات باید به راحتی خوب و بد را از هم تشخیص بدهد و از قوت خلاقه و تعقل بالایی برخوردار باشد. اما در ادبیات عامه پسند چیزی به نام تعقل و تأمل وجود ندارد و خواننده پس از مطالعه آثار متعدد، قوه تعقلش تحریک نمی‌شود و در پی کشف روابط و علت و معلول یک ماجرا نمی‌رود.

بسیاری از کارشناسان ادبیات داستانی دلیل پدید آمدن آثار و رمان‌های عامه پسند را به‌وجود‌آمدن رفاه نسبی در جوامع می‌دانند که پیامد آن بالارفتن تعداد باسوادها، آسان‌تر شدن امر چاپ و توزیع کتاب، رشد قدرت خرید، نیاز به تفریح از طریق خواندن بوده است و در نتیجه نوعی از ادبیات خواستار پیدا می‌کند که پاسخ‌گوی نیازهای عاطفی بخشی از جامعه است.یکی دیگر از پیامدهای رشد جامعه، اضافه‌شدن تعداد زنان با‌سواد است که در نتیجه به خاطر داشتن وقت بیشتر نقش‌شان چه در تولید و چه در مصرف چنین ادبیاتی برجسته‌تر شده و از مردان پیشی می‌گیرند.

اما زرد نویسی یا آثار عامه‌پسند از کی در ایران پیدا شدند؟
رمان‌های عامه پسند به شکل فعلی آن، از پاورقی‌ها آغاز شدند؛ پاورقی‌های یکی دو‌صفحه‌ای که اول در مجلات خانوادگی چاپ می‌شدند و بعدها به کتاب تبدیل می‌شدند. روزنامه نگاری و نویسندگی به شکل امروزی‌‌اش در ایران، از اواسط حکومت قاجار و دوران محمدعلی شاه آغاز می‌شود امّا پاورقی‌ها، همان زمان به دنیا نیامدند.

 روزنامه نگاران قدیمی از پاورقی مشهور «تهران مخوف» به‌عنوان اولین‌های این نوع، یاد می‌کنند، تهران مخوف را مشفق کاظمی تحریر کرد و در روزنامة ستاره ایران چاپ شد. پس از او غلامعلی مستعان بود که با آثار خود توانست خیلی‌ها را کتابخوان کند. ویژگی آثار مستعان این بود:

داستان‌هایی که خوانندگان با اشتیاق آنها را می‌خواندند و گاه به سراغ مستعان می‌رفتند تا از عاقبت قهرمانان این داستان‌ها جویا شوند! مستعان نویسنده‌ای دقیق و پرکار بود و از نثری روان و ساده استفاده می‌کرد تا اکثر مردم با هر سوادی به راحتی داستان‌های او را بخوانند و دنبال کنند.

حسن میرعابدینی مؤلف «صد سال داستان‌نویسی ایران» معتقداست:
در طول تاریخ داستان‌نویسی ایران همواره کتاب‌های عامه‌پسند (شاخه‌ای از ادبیات که خصلت سرگرم‌کنندگی و کشش داستانی‌اش برجسته از دیگر عناصر داستان‌نویسی است) از نظر تعداد، برتری چشمگیری نسبت به آثار متعالی داشته‌اند. داستان‌نویسان عامه‌پسند از درگیری بر سر پول، مقام و زن می‌نویسند و به مفاهیمی توجه می‌کنند که مایه‌های زندگی معمول را تشکیل می‌دهند.

از طرفی رمان عامه‌پسند، احساس‌ها و مشغله‌های ذهنی دورانی را آشکارتر از نمونه‌های برتر رمان بازتاب می‌دهد. به قول گلدمن در این آثار می‌توان پیوند میان ساخت‌های ذهنی پاره‌ای از گروه‌های اجتماعی و ساخت‌های اثر هنری را کشف کرد.

موفقیت این نوع نوشته‌ها در حدی است که آنها را به رویدادی جامعه‌شناختی بدل کرده و توجه به کیفیت ادبی آنها را در مرتبه بعدی قرار می‌دهد. میرعابدینی می‌نویسد: خواننده رمان عامه‌پسند بیش از آنکه در بند درک علت وقایع باشد نگران دانستن بقیه ماجراست... هرچند باید بین ساختارهای احساس آنانی که آثار نسرین ثامنی و فهیمه رحیمی را می‌خوانند با آنانی که «بامداد خمار» فتانه حاج سید جوادی یا حکایت روزگار فریده گلبو را می‌خوانند فرق گذاشت.

او معتقداست: رمان پرفروش را نباید به این دلیل که بسیاری از مردم دوستش می‌دارند کنار گذاشت؛ همین محدودیت خود نشان می‌دهد که بیشتر مردم چه چیزی را نمایش انسانی در جامعه می‌دانند و بنابراین نشانه‌ای است از اینکه آن مردم جامعه را چگونه می‌بینند.

کد خبر 85713

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز